به نام خدایی که به من زندگی بخشید
25 سال از اون روزی که خدا روح خودش رو در من دمید ،گذشت...25 بهار رو یکی یکی پشت سر گذاشتم ،25 بار کیک تولدم رو فوت کردم (البته شایدم کمتر) و همه برام دست زدن ،25 سال روز تولدم هدیه های زیادی از خانواده و دوست و آشنا و... گرفتم ! یا نه ...
بهتره اینطوری بگم ...25 ساله نفس می کشم اما یکبار هم عطر حضور مولام رو درک نکردم .... 25ساله زندگی می کنم و هنوز آقامو ندیدم ...اصلا دیدن هیچی ،هنوز آقا رو نشناختم ،هنوز معرفت به حضور ایشون پیدا نکردم .... 25ساله یه کاری نکردم که آقام رو راضی کنه ...25 ساله که اسم خودم رو گذاشتم شیعه مولا علی (ع) اما هنوز نفهمیدم شیعه یعنی چی ؟؟ اصلا شیعه چه وظیفه ای داره !!؟؟
فقط گناه پشت گناه
میخوام توی این روز به مولام قول بدم آدم بشم ...میخوام کاری کنم که آقام لبخند بزنه ...میخوام دوباره تجدید عهد کنم ....میخوام یه بار دیگه از شهدا مدد بگیرم و ازشون بخوام دعا کنند که مثل خودشون پاک بشم ،مثل خودشون شیعه واقعی باشم و مثل خودشون در رکاب امامم شهید بشم ...
حرف های آخر»»
1. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه ...آمین.
2. الهی دوستت دارم .ممنونم که بهم فرصت زندگی و جبران خطا دادی .
3.الهی راضیم به رضای تو
4. خیلی دعام کنید .التماس دعای فرج .یا علی و یا حق